زندگی تلخ فریدا کالو، نامی ترین زن تاریخ هنر

به گزارش وبلاگ بانیما، خبرنگاران - ترجمه از پردیس بختیاری: فریدا کالو Frida Kahlo نقاش مکزیکی و یکی از زنان نامدار تاریخ هنر معاصر است که بیشتر به خاطر خودنگاره های هنرمندانه اش، مشهور می باشد. واقعا سخت است که نقاشی های فریدا را با نقاشی های دیگر نقاشان مشهور دنیا مقایسه کنیم. بسیاری از آثار او سلف پرتره هایی ست در خصوص آن ها گفته: اکثر نقاشی های من تصویری از خودم است، زیرا که من بیشتر مواقع تنها بودم و خودم را بیش از هر کس و هر چیز دیگری می شناختم. البته تنها نقاشی های او نیست که توجهات زیادی به سمت خود جلب نموده، بلکه زندگی پر فراز و نشیب و دردآور او نیز در شهرت و محبوبیت او بی تاثیر نبوده است.

زندگی تلخ فریدا کالو، نامی ترین زن تاریخ هنر

زندگی فریدا کالو از همان لحظه تولد پر از اتفاقات عجیب بوده، اما او ثابت کرد که زن بسیار قدرتمندی ست.

فریدا در تاریخ 6 ژوئیه 1907 از پدری آلمانی تبار و مادری دورگه (اسپانیایی و بومی مکزیک) در خانه ای که اکنون موزه فریدا است، موسوم به خانه آبی در شهرک کوچکی به نام کویوآکان در حومه مکزیکوسیتی به جهان آمد. پدرش از هنرمندان عکاس مشهور مکزیک بود که پرتره های زیادی از کودکی فریدا گرفته است. سلف پرتره هایی که فریدا از خود می کشید در واقع به نوعی تداوم عکس های پدرش است.

او سه ساله بود که انقلاب مکزیک و جنگ های داخلی به وقوع پیوست. در شش سالگی به علت ابتلا به فلج اطفال چندین ماه در خانه بستری شد. این بیماری انحرافی ماندگار در پای راستش باقی گذاشت و همین موضوع باعث شد تا پای راست او همواره لاغرتر از پای دیگرش باشد و سبب شد از آن پس تا انتها عمر در همه جا با دامن های بلند ظاهر گردد. شاید به دلیل همین بیماری اش بود که او به رشته پزشکی علاقمند شد و توانست در مدرسه پزشکی که تنها 35 دختر در مقابل 1965 پسر شرکت کردند، ادامه تحصیل دهد.

در سپتامبر 1925، نقطه عطف زندگی فریدا کالو به شکل حادثه ای دردناک بر او فرود آمد. فریدا دانشجوی هجده ساله رشته پزشکی در تصادف شدید اتوبوس از ناحیه شانه، سینه، کمر، لگن و پا دچار شکستگی های متعدد شد. خودش درباره لحظه سانحه می گوید دسته جایگاه، چون شمشیری که به گاو می زنند در من فرورفت. در این میان، به دنبال جراحتی که بر اثر فرورفتن میله ای آهنی بر رحم او ایجاد شد، فریدا تا انتها عمر از داشتن فرزند محروم ماند.

او چندین هفته در بیمارستان بیهوش بود و زمانی که به هوش آمد، اولین خواسته ای که از پدرش داشت، خرید لوازم نقاشی بود. اولین نقاشی که او پس از تصادف اش کشید، تصویر یک اتوبوس بود که آن را با مداد طراحی نموده بود. او اعتقاد داشت که نقاشی تنها راهی ست که به او قدرت می دهد و او را برای زندگی دوباره آماده می نماید.

فریدا تجربیات عاطفی پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. پس از حادثه تصادف، نامزدش از ازدواج با او منصرف شد. فریدا پس از بهبودی، پرتره های خودش را نزد دیه گو ریورا، نقاش دیواری معروف و کمونیست مکزیکی برد که قبل تر در دوران کوتاه و ناتمام دانشجویی پزشکی در کلاس های طراحی با او آشنا شده بود. نقاشی های کالو مورد توجه دیه گو ریورا نهاده شد و این دیدار دوباره آغازی شد برای زندگی مشترک آن دو که بعد ها در سال 1929منجر به ازدواج شد. در زمان ازدواج دیه گو 42 ساله بود و فریدا 22 سال داشت. مادر فریدا که با ازدواج آن دو مخالف بود به آن ها مثل فیل و فاخته را نسبت داد.

فریدا یک بار از دیه گو باردار شد که به سقط ناخواسته جنین انجامید. این تجربه ناکام مادری در آثار بعدی او نمود عینی پیدا کرد. تابلوی معروف فریدا از خودش، جنین، رحم و خون گویای همین حادثه است.

فریدا سومین همسر دیه گو بود. اگر چه دیه گو در هنرش بسار خوب و پیروز بود، اما در ازدواج اش چنین نبود. او به زنانش مدام خیانت می کرد که فریدا نیز از آن مستثنی نبود. فریدا می دانست که او با زنان دیگر در تماس است، اما هیچوقت به رویش نیاورد. اما حادثه روحی بزرگ هنگامی رخ داد که ده سال پس از زندگی مشترک، فریدا همسرش را هم بستر با خواهر کوچکترش کریستینا دید و از دیه گو جدا شد. او خود در خصوص دوران جدایی شان چنین می گوید: دیگر دیه گو هم با من نیست، رهایش کردم. حالا خودم هستم. نقاشی می کنم. این بار خودم را می کشم. دست در دست خودم، با خودم ازدواج نموده ام. راستی، آیا من برای خود کافی ام؟

اگر به نقاشی هایی که او پس از جدایی از همسرش کشیده نگاهی بیاندازید، خواهید دید که حیوانات زیادی در نقاشی های او وجود دارند که از حیوانات خانگی اش، چون میمون، طوطی، کبوتر و سگ الهام گرفته اند.

در شرایطی که او بیماری سختی را تحمل می کرد و در بیمارستان به سر می برد، همسرش بالای سر او رفت و بار دیگر از او خواستگاری کرد، فریدا هم برای بار دوم به او پاسخ مثبت داد.

هر چه بیشتر می گذشت، وضعیت جسمی فریدا نیز بدتر می گردد. او در سال 1953 به قدری بیمار شد که توان بلند شدن از روی تخت را هم نداشت. در همان سال او نمایشگاهی در مکزیک برگزار کرد که مجبور شد با تخت اش در آن حضور یابد.

در 1953 پزشکان به دلیل وخامت بیماری قانقاریا مجبور شدند یکی از پا های فریدا را قطع نمایند. فریدا که یک سال آخر عمرش را بر جایگاه چرخدار می گذراند، برای تحمل درد های جسمی و روحی به اعتیاد روی آورده بود و در نهایت در 13 ژوئیه 1954 به دلیل انسداد جریان خون درگذشت. خاکستر او هم اکنون درون کوزه ای در خانه قدیمی اوست که حالا تبدیل به موزه فریدا کالو شده است. او چند روز پیش از درگذشت اش در یادداشت های روزانه اش نوشته بود: امیدوارم عزیمت لذت بخش باشد و امیدوارم هرگز بازنگردم.

آثار هنری سال های آخر او بسیار الهام بخش و تاثیرگذار بوده است. فریدا تاکنون بیش از 150 تابلوی نقاشی از خود به جای گذاشته است. او خودش سلف پرتره هایش را بیش از همه دوست داشت، از این رو که بازتابی از درد و رنج های زندگی او بود.

فیلمی با نام Frida به کارگردانی جولی تایمور و با بازی سلما هایک در سال 2002 به نمایش در آمد. در کنار آن موسیقی و کتاب های زیادی نیز از این نقاش معروف منتشر شده است که زندگی و شخصیت این هنرمند را بهتر توصیف می نماید.

منبع: brightside

منبع: برترین ها

به "زندگی تلخ فریدا کالو، نامی ترین زن تاریخ هنر" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "زندگی تلخ فریدا کالو، نامی ترین زن تاریخ هنر"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید